در نکوهش شاعران پراکنده گوی 
کد خبر: 4179996
تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱۴۰۲ - ۱۰:۳۸
در صحبت قرآن/ 276

در نکوهش شاعران پراکنده گوی 

شعر حقیقی به تعبیر نظامی تالی مرتبه وحی است و به راستی پس از صحنه‌های آسمانی هیچ سخنی به مرتبه کلام این شاعران بزرگ نمی‌رسد.

۳۶۵ روز در صحبت قرآن، نوشته استاد حسین محی‌الدین الهی قمشه‌ای، کتاب چهارم از مجموعه کتاب‌های جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین و منتشر شده است.
 
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
 
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
 
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهره‌مندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعه‌هایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. دویست و هفتاد و ششمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «در نکوهش شاعران پراکنده گوی» تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.
 
وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ﴿۲۲۴﴾
أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ ﴿۲۲۵﴾
وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ ﴿۲۲۶﴾
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ ﴿۲۲۷﴾( شعرا)
 
و شاعران را گمراهان پیروی می‌کنند(224) آیا نمی‌بینی که آنها در هر وادی سرگردانند(225) و سخنانی می‌گویند که خود به کار نمی‌بندند(226) مگر آن کسانی( از شاعران) که ایمان آورند(به خدایی خیر و جمال و حقیقت) و کارهای نیکو به جای آورند و خدا را بسیار یاد کنند و چون ستمی بر ایشان(و اهل ایمان) رسد ( از شمشیر زبان) طلب یاری کنند. اما آنان که ستمکار شدند به زودی خواهند دانست که به چه منزلگاه(سختی در دوزخ) باز خواهند گشت(227). 
 
این چهار آیت در پایان سوره شعرا آمده است و دلیل آنکه نام سوره را شعرا نهاده‌اند نیز همین چند آیه است.
 
 چنین به نظر می‌رسد که خداوند در این آیات شاعران و شعر ایشان را مورد انتقاد قرار داده و دلایل انتقاد خود را نیز بدین صورت بیان کرده است که این شعرا چنانند که بیشتر افراد گمراه و سرگشته به دنبالشان می‌روند. آیا نمی‌بینی که در هر وادی سرگردانند و هر لحظه سخنی می‌گویند و دمی دیگر آن سخن را لغو می‌کنند و آیا نمی‌بینی که این شاعران سخن‌ها می‌گویند که هیچ بدان عمل نمی‌کنند؟ 
 
بسیاری از مفسران از همین بخش آیات نتیجه‌گیری کرده‌اند که شعر و ادبیات مورد تایید قرآن نیست و باید که شاعران را از اجتماع و مدینه فاضله اسلام بیرون کرد و این نگرش تا امروز همچنان دوام یافته و بعضی را بر آن داشته است که بنویسند شعر خواندن اگر حرام نباشد حداقل مکروه است و بخصوص در مسجد و بر منبر خواندن آن صواب نیست و بدین ترتیب دفتر شاعران را نیز مطرود و مردود خوانده‌اند و حتی کتاب‌های چون مثنوی مولانا و گلستان و بوستان سعدی را نیز طرد کرده‌اند. اما حقیقت این است که در آیه آخر خداوند استثنایی آورده است که همه شاعران بزرگ جوامع بشری را شامل می‌شود و از ملامت می‌رهاند و آن شاعرانی هستند که به خدا ایمان آورده‌اند و کار نیکو می‌کنند و یاد خدا در شعرشان حضور دارد و شاعران بزرگ نیز خود بدین نکته واقف بوده‌اندکه شعر اگر از ایمان به خدا و خیر و نیکویی و اخلاص و پاکی دل برنخیزد قدر و منزلتی نخواهد یافت؛ اما خود همچنین می‌دانستند که شعرشان بیش از هر کلام دیگر غیر از کتب آسمانی آکنده از یاد و اوصاف خداست و همان دعوت انبیا را به کار نیکو و خُلق خوش و پیروی از فرامین الهی به زبانی دیگر عرضه داشته‌اند و آن شاعر‌ان مدعی که سخنشان آشفته و پریشان و موافق هوای دل ایشان است متاسفانه به قدری زیاد بوده‌اند که گاهی شاعران بزرگ از خود سلب شعر و شاعری کرد‌ه‌اند و در حقیقت گفته‌اند اگر شعر آن سخنان لغو و باطلی است که اکثر شاعران می‌گویند ما شاعر نیستیم چنانکه مولانا گفت: 
 
قافیه و مغلطه را، گو همه سیلاب ببر
پوست بود، پوست بود، در خور مغز شعرا (دیوان شمس)
 
اما شعر حقیقی به تعبیر نظامی تالی مرتبه وحی است و به راستی پس از صحنه‌های آسمانی هیچ سخنی به مرتبه کلام این شاعران بزرگ نمی‌رسد: 
 
پیش و پس بست صف اولیا
پس شعرا آمد و پیش انبیا 
این دو نظر محرم یک دوستند
این دو چو مغز آن دگران پوستند 
 
بنابراین خرده‌گیری اصحاب صورت بر شاعران بزرگ و طرد آنها و نهی مردمان از خواندن آثارشان خطایی عظیم است و البته بزرگان دین همه دلداده این شاعران یگانه بوده‌اند و هیچ عالم صاحب‌دل و صاحب‌ذوق و بی‌غرضی نبوده است که بر شعر این بزرگان طعنه زند. شیخ محمود شبستری گفته است: 
 
مرا از شاعری خود عار ناید
که در صد قرن چون عطار ناید
 
و به همین دلیل که سخن این بزرگان همه شرح جمال آن شاهد غیب است، حافظ را لقب لسان الغیب داده‌اند و مولانا سخنان خود را از خود ندانسته بلکه بدان نوازنده غیبی منسوب کرده است که آفریدگار جهان است: 
 
دمدمه این نای از دمهای اوست
های و هوی روح از هیهای اوست
 
و به همین مناسبت نظامی خود را آینه غیب خوانده و شیخ محمود گلشن راز خود را به حقیقت گلشن اسرار الهی دانسته است: 
 
دل از حضرت چو نام نامه درخواست
جواب آمد به دل کاین گلشن ماست
چو حضرت کرد نام نامه «گلشن»
شود زو چشم دلها جمله روشنی 
در سِحرِ سخن چنان تمامم
کایینه غیب گشت نامم (نظامی) 
 
نظامی همچون در مخزن الاسرار به خود می‌بالد که من شعر را از مرتبه لهو و لعب و بازیچه‌های شاعرانه رهاندم و به آسمان رساندم: 
 
شعر به من صومعه‌بنیاد شد
شاعری از مصطبه آزاد شد 
زاهد و راهب سوی من تاختند
خرقه و زنّار در انداختند
گر بنایم سخن تازه را
صور قیامت کنم آوازه را 
صنعت من برده ز جادو شکیب
سحر من افسون ملا یک فریب 
سحر حلالم سحری قوت شد
نسخ‌کن نسخه هاروت شد 
بابل من گنجه هاروت سوز
زهره من انجم خاطر‌فروز (نظامی)
 
شاعران بزرگ جهان بهتر مفسران کلام وحی در هر دیانتی بوده‌اند. کمدی الهی دانته آکنده از داستان‌ها و حکمت‌های انجیل و تورات است و کتاب بهشت گمشده میلتون تفسیری بر تعلیمات کتب عهد عتیق و عهد جدید است و در فرهنگ ما فردوسی و سنایی و نظامی و عطار و مولانا و سعدی و حافظ و شیخ محمود گویی مفسران ژرف‌ترین حقایق کتاب وحی‌اند به زبانی که عام از آن بهره خود می‌برند در جهت اعتلای دین و اخلاق و حسن روابط اجتماعی و خواص نیز سرمست باده‌های معرفت و زیبایی می‌شوند. در تفسیر کلام وحی بهترین روش آن است که مفسر همان رسالت نبی را دنبال کند و دلش دائما در سودای هدایت خلق باشد نه آنکه مراتب علم و دانش و موشکافی‌ها و تحقیقات ظاهرا عمیق خود را ارائه دهد. 
 
در تفسیر مولانا و حافظ نیز مفسر باید هدف آنها را دنبال کند و بکوشد که سخنش دنباله سخن ایشان باشد و سنگ‌ها را از پیش پای فهم‌ها بردارد. شاعران بزرگ این خدمت را در تفسیر قرآن کرده‌ا‌ند که اولا خطاب قرآن را به جمیع انسان‌ها تعمیم داد‌هاند تا بنا بر حدیث پیامبر اکرم «هر کس قرآن را چنان بخواند که گویی در شان او نازل شده» ثانیاً حقایق قرآن را از پوسته تمثیلات و قصه‌های گذشتگان بدر آورده‌اند چنانکه هر کس آن را عبرتی برای خود داند، بدین معنی که در تفسیر ادبیات قصه موسی و فرعون نقد حال ماست و قصه ابراهیم و اسماعیل و ایوب اطوار زندگی ماست و کشتی نوح هر روز آماده است تا مومنان را سوار کند و غافلان را به طوفان سپارد. 
 
اینک آن نوحی که لوح معرفت کشتی اوست
هر که در کشتیش ناید غرقه طوفان کند (دیوان شمس) 
 
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح
ور نه طوفان حوادث ببرد بنیادت  

 

انتهای پیام
captcha